- شاهد گرفتن (خَ کَ دَ)
معشوق و محبوب اختیار کردن، گواه گرفتن. بشهادت طلبیدن. برای اثبات قضیه ای شاهد آوردن
معنی شاهد گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو
- شاهد گرفتن
بشهادت طلبیدن، گواه گرفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(گَ دی دَ)
لغت نامه دهخدا
صید ماهی کردن. (ناظم الاطباء). ماهی را با دام و جز آن شکار کردن: صیاد بی روزی ماهی در دجله نگیرد. (گلستان) (چ یوسفی ص 118)
(مُ هََ رَ)
لغت نامه دهخدا
شراب خوردن. می خوردن. باده کشیدن. باده نوشیدن. می زدن. می گساردن. باده خوردن. باده گساردن. و رجوع به آنندراج، و باده گساری و باده گساری کردن شود:
چو وقت باده بود باده گیر و باده گسار
چو وقت بوسه بود بوسه بخش و بوسه ستان.
فرخی.
دو جهان را کند از گردش یک ساغر مست
چشمت این باده ندانم ز کجا میگیرد.
مخلص کاشی (از آنندراج)
چو وقت باده بود باده گیر و باده گسار
چو وقت بوسه بود بوسه بخش و بوسه ستان.
فرخی.
دو جهان را کند از گردش یک ساغر مست
چشمت این باده ندانم ز کجا میگیرد.
مخلص کاشی (از آنندراج)
کم شدن نقصان یافتن} و اگر نفس جسم بودی فعل او بکاستی چون کاهش گرفتی) (مصنفات بابا افضل)
خسوف شدن، لکه شدن صورت یا عضوی از بدن بطور دایم. توضیح مردم پندارند که در هنگام کسوف ماه مادر چنین شخصی با ناخن صورت یا عضوی از بدن خود را خارانده همانجا در طفلی که در شکم داشته لکه دار شده
